دل خسته

z_davari

کاربر فعال

خسته شدم از زندگی ، خسته شدم از روزگار
خسته شدم از روز و شب ، از سرنوشت بی بهار

خسته شدم از همه چیز ، خسته شدم از همه كس
خسته شدم از آسمون ، خسته شدم از این قفس

خسته شدم از آدما ، از آدمای بی وفا
خسته شدم از این فریب ، خسته از این همه ریا

هركی بهت میگه سلام ، یه نقشه ای واست داره
ریسمون دوستی به خدا ، طناب محكم نداره

هر كی بهت میگه سلام ، می خواد كه خنجر بزنه
مثل درخت روی تنت ، یه یادگاری بكنه

دنیای بی وفاییه ، دیگه وفا نمی بینی
همه باهات غریبه ان ، یه آشنا نمی بینی

اینجا همه برادرات ، واسه تو چاهی می كنن
تو روت واسه تو جون می دن ، پشت سرت حرف می زنن

آینه ها كِدر شدن ، خوبی دیگه قصه شده
فایده نداره همدلی ، این روزا دشمنی مُده

كوله بارت رو خوب ببند ، برو به یه جای دیگه
برو یه سرزمین دور ، برو یه دنیای دیگه

یه جور دیگه نفس بكش ، یه جور دیگه زندگی كن
یه جایی كه
خدا باشه ، اونجا برو بندگی كن
 

Similar threads

بالا