1. وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُک لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ[SUP](1)[/SUP]
در این آیه وقتی حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ از خداوند سئوال کرد که آیا از نسل من کسی به مقام امامت خواهد رسید؟ پاسخ خداوند این است که مقام امامت به ظالمین نخواهد رسید. مفاد آیه شریفه این است که منصب امامت یک منصب الهی است که فقط انسان های برگزیده و معصوم که هرگز مرتکب ظلم نشده و نمی شوند به این مقام نائل خواهند شد، زیرا در آیه هر گونه ظلمی از چنین شخصی نفی شده است. ظلم نیز در قرآن به سه گونه ذکر شده است:
اول ظلم بنده نسبت به خداوند متعال مثل شرک که از آن به ظلم بزرگ یاد شده است ان الشرک لظلم عظیم[SUP](2)[/SUP].
دوم ظلم بر هم نوعان مثل: إِنَّمَا السَّبِیلُ عَلَی الَّذِینَ یَظْلِمُونَ النَّاسَ وَیَبْغُونَ فِی الأرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ أُولَئِکَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ[SUP](3)[/SUP].
سوم ظلم بر نفس مثل: فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ[SUP](4)[/SUP] وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ[SUP](5)[/SUP] در آیه مورد بحث، ظلم به هر شکل آن از کسی که متصدی مقام امامت است نفی شده است بنابراین اگر کسی در طول عمرش حتی مرتکب یک مورد از ظلم و معصیت بشود، مشمول آیه نخواهند شد. تنها کسی می تواند مصداق آیه باشد که در تمام عمرش به هیچ نحوی مرتکب ظلم و خطا و عصیان نگردد و جز انسان معصوم هیچ کسی مصونیت مطلق از ظلم را ندارد. بر این اساس تنها کسی صلاحیت مقام امامت را دارد که مطلقا از ظلم بدور باشد.
2. أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکمْ[SUP](6)[/SUP]در این آیه خداوند متعال امر به اطاعت از خدا و رسول و صاحبان امر (کسانی که سرپرستی امور مردم را به عهده دارند) نموده است. با توجه به اینکه امر به اطاعت در این آیه مطلق ذکر شده است و از سوی دیگر وجوب اطاعت و پیروی از هر کدام از این سه مرجع یعنی خدا و رسول و صاحبان امر که زمام امور را به دست دارند، مساوی و یکسان ذکر شده است، آیه دلالت روشن بر عصمت اولی الامر و سنخیت آنان با پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دارد زیرا اطاعت رسول همان اطاعت از خدا دانسته شده و اطاعت اولی الامر از سنخ اطاعت رسول ذکر شده و لذا با واو عطف شده است.
سیاق آیه نشان می دهد که اولی الامر کسانی هستند که منصب زمامداری و صاحب الامری را همانند رسول از ناحیه خداوند دریافت نموده اند و همانند رسول بر همگان ولایت و حق تبعیت دارند.
بنابراین امر به اطاعت مطلق از اولی الامر و قرار دادن آنان در ردیف اطاعت از خدا و رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دلالت بر عصمت اولی الامر دارد زیرا امر مطلق به اطاعت با امکان گناه و لغزش عملی اولی الامر قابل جمع نیست چون اگر اولی الامر حتی در یک مورد دچار گناه و خطا شود، مستلزم امر به اطاعت از عاصی و گناهکار خواهند بود و چنین چیزی بر خدا محال است که امر به اطاعت از گناهکار نماید.
3. إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا[SUP](7)[/SUP] مراد از «اهل البیت» در این آیه که خداوند طهارت و پاکی آنان را از هر نوع پلیدی اراده نموده است، خانه معهود و اهل همان خانه است نه همه خانه های رسول خدا. بر اساس آنچه در احادیث از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ نقل شده است این حدیث در شأن پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و پنج تن از خاندان او یعنی علی، فاطمه، حسن و حسین ـ علیهم السلام ـ نازل شده است. ابو سعید خدری از پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ روایت نموده است که فرمود: آیه إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا در مورد من و علی و فاطمه و حسن و حسین، نازل شده است.[SUP](8)[/SUP] و این واقعه در خانه ام سلمه رخ داده است.[SUP](9)[/SUP] مفاد آیه این است که خداوند تکوینا اراده نموده است که شما اهل بیت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ را از هر گونه پلیدی و زشتی منزه و پاک گرداند و این معنا همان چیزی است که ما از آن به عصمت و پاکی تعبیر می کنیم.
گرچه شأن نزول این آیه پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و چهار نفر از اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بوده است که به اصحاب کسا و پنج تن آل عبا معروف شده است اما مضمون آیه بر سایر امامان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ نیز تسری دارد و آن پنج نفر، مصادیق نخستین اهل بیت در آیه می باشند. امیر المومنین می فرماید: من در خانه ام سلمه بودم در خدمت پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که آیه انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت نازل شد پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به من فرمود: این آیه درباره تو و فرزندت حسن و حسین ـ علیهما السلام ـ و امامان بعدی که از نسل تو به وجود می آیند، نازل شده است. گفتم یا رسول الله بعد از تو چند نفر به امامت می رسند؟ فرمود: بعد از من تو امام می شوی، بعد از تو فرزندت حسن...)[SUP](10)[/SUP] حضرت در این حدیث نام تک تک امامان 12 گانه را ذکر می فرماید.
ممنون از پاسخ هاتون همه رو نگاه کردم.
آیه 110 سوره کهف :
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
در اینجا پیامبر اسلام به صراحت میفرمایند، من بشری هستم دقیقا عین شما.
تنها فرقم با شما در اینست که به من وحی میشود.
وقتی مینویسه من عین شما هستم، یعنی فقط خواص جسمیم مثل شماست؟
منظورش این نیست منم از آینده بی خبرم اگر وحی نشود، منم نمیتوانم مرگ خود را تعیین کنم، منم ممکن است اشتباه کنم، منم کسب تجربه میکنم و....
اون مثال هایی که شما از ظلم زدین و بعد نتیجه گرفتین کسی که ظلم نمیکنه پس حتما معصوم هست، یک قیاس مع الفارغ هست.
الان این انسان های گرسنه ای که تو آفریقا رمق راه رفتن هم ندارن، آیا معصومند؟
چون طبق این استدلال ظلمی نه به خودشون میکنن و نه به دیگران.
یا اینهمه انسان های ساده توی روستاها که جز صداقت کاری نداشتن، کجاشون ظالمه؟
اینجوری تعداد معصومین از حد نرمال خیلی بالاتر میره.
شما فرمودین پس از ابراهیم نبوت به ظالمین نمیرسد.
پس اشتباهات یوسف و یونس و... و سپس عقوبتشون چی بود؟
اینم نشون میده
ظالم نبودن ربطی به اشتباه نکردن نداره و هر انسانی بلا استثنا در زندگیش باید اشتباه کند و ما انسان بدون اشتباه نداریم و این توهین مستقیم به خالق هست که فکر کنیم انسانی رو خلق کرده که پتانسیل اشتباه در او نیست چون قرار الگوی ما باشه.
این کاملا جبر هست، اگر بنا باشه خودش دخالت کنه و اشتباهات رو از اونا دور کنه با یک عنایت ویژه، معلوم نیست دیگه به چه چیز اونها قراره پاداش بده.
اما اینکه سنت الهی با دعا قابل تغییر هست یانه؟
حتما در مورد قضا وقدر به اندازه کافی اطلاعات دارید ؟
اگر ندارید ،بعداز این که مطلع شدید ومثل این حقیر پذیرفتید، در جهت ادامه بحث در خدمتم
اگر که نه وقبول ندارید ،خیر همین جا بنده کنار میکشم چون برای بحث در مورد چیزی که اعتقادی بهش ندارید، به اندازه شما تبحر ندارم.
متشکرم
در مورد قضا و قدر هم مطالعاتی داشتم.
اما قضا و قدر هم با دعا کاملا نظر متناقض داره.
از طرفی انسان مدعی هست خدای آگاه به همه چیز، مصلحت همه چیز را بهتر میداند و یک قضا و قدری را تعیین کرده که به نفع همه است.
از طرفی انتظار دارد با دعا کردن این قضا و قدر تغییر کنه.
چیزی که من واقعا متوجه نمیشم، این تناقض هست:
اگر خداوند مصلحت همه را بهتر میداند و سرنوشت انسان ها تعیین شده است، دعا کردن آن خدا را از تصمیمش ممکن است منصرف کند؟