[FONT=times new roman, times, serif]به آشپزخانه رفتم وسرمیز نشستم .پدر ظرف غذا را جلوی من گذاشت و گفت: خب مادر منصور چی می گفت ؟[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]کلی با منصور دعوا کرد. می گفت برو لب دریا ، بعد بیا از این بیچاره که داره تو خونه شنا میکنه ایراد بگیر[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]چه زن خوبیه بخدا .ایشاءا.... خودم می برمش لب دریا...... [/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]اول دور وبرم رو نگاه میکنم ، اگه لندهوری نباشه ، می برمش تو آب[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]پس شما هم دوستش دارین[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]از دست شما! وسط دعوا نرخ تعیین می کنین ها![/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]بده از مادر شوهرت تعریف میکنم؟[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]بله مادر شوهر خوبیه .ولی دیگه زن خوبی برای شما نیست ، چون بنده قصد دارم از منصور جدا بشم[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]حالا فعلا جدا نشو تا ما سروسامون بگیریم، بعد[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]دیگه چی ؟ من از شما تا حالا سیلی نخوردم . اونوقت بشینم از اون کتک بخورم؟[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]ای کاش سیلی منصور هم به این ارومی بود .هشت تا پله رو قل خوردم اومدم پایین[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]ببین دخترم ، زن باید سیاست داشته باشه .وقتی می بینی منصور خوشش نمیاد جلوی جمع شنا کنی .خب نکن .یا قبل از اینکه اون برسه تعطیلش کن[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]اون هیچوقت ایراد نمی گرفت، فقط سفارش میکرد که مرتضی و اقا نبی بیرون نیان[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]خب منم باشم، ببینم یکی ایستاده تو رو تماشا میکنه ، عصبانی میشم .تو هم که بلبل زبونی کردی، لجاجت به خرج دادی ، بدتر عصبانیش کردی[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]اصلا مقصر من ،خوبه؟ولی من دیگه به اون خونه بر نمیگردم .اگر هم زنگ زد اینو بهش بگین[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]دیگه ما بلا شدیم؟پدر گوشی را برداشت. اشاره کردم بگوید من خوابم[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]سلام پسرم ، حالت چطوره؟....... الحمدالـله .دعا گوییم . مادر چطورن؟.....گیسو امروز اینورها نیومد.سرش شلوغه ؟آره؟ تعجب کردم .پدر به من چشمک زد......آه! پس رفته بیرون .بهش سلام برسون بابا....... میام عزیزم ، چرا نیام .وقت بسیاره ،کاری داشتی؟.........قربونت برم پسرم.سلام برسون .خدا نگهدار وگوشی را گذاشت[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]پس چرا نگفتین من اینجام بابا؟اون الان دیوونه میشه، دلش هزار راه می ره[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]خب، میدونی که من به عمرم دروغ نگفتم[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]شما که گفتین گیسو امروز اینورها نیومد. این دروغ نیست؟[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]پرسیدم چرا نیومدم؟دروغ نگفتم[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]بابا اون خودخوری میکنه .قلبش ضعیفه، اعصابش به هم می ریزه. فکر میکنه من کجا رفتم[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]خب تو که انقدر نگرانشی،بلند شو زنگ بزن ، بگو رسیدم[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]من نمی زنم[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]خب پس بذار به قلبش فشار بیاد ، بذار یاد بگیرع وقتی کسی رو میزنه نگیره بخوابه[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]بابا!!!![/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]هی میگه بابا، خب پاشو زنگ بزن![/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]می دونین که من باهاش قهرم[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]خب آشتی کن[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]وای....... الان داره چه حرصی میخوره !الان راه می افته تو خیابونا[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]پس هنوز دوستش داری؟[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]خب معلومه !اونهمه محبت که با یه سیلی پاک نمیشه [/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]آفرین!میخواستم به همین برسی .پس بلند شو بهش زنگ بزن. بگو شام بیان اینجا[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]شما هم که بدتون نمیاد؟[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]خب ما هم به یه نوایی می رسیم. والـله دلم براش تنگ شده ، آخه خیلی خانومه [/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]پس الان زنگ می زنم میگم منصور، دخترمو بشرطی پس می دم که مادرتو بدی به من.معامله خوبیه ، مگه نه؟[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]بلند شو بچه زنگ بزن! چه خودسر شده ها![/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]نه بابا، اصرار نکنین[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]میل خودته .ما که چند ساله تحمل کردیم، کمی هم روش .ولی فکر نمی کنم منصور طاقت بیاره .فکر کنم الان آمبولانس اومده ببرتش سی سی یو [/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]خدا نکنه[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]پس بلند شو[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]شما خودتون تماس بگیرین ، بگین من رسیدم .دعوتشون نکنین ها!اونا خودشون میان[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]بله ، منصور میاد ، ولی عشق بنده خیر. من اونو میخوام .میگه میشه از مرجان دعوت نکنم؟[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]باب!؟[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]باز میگه بابا ، از دست این بچه قد ولجباز!خیلی خی الان زنگ میزنم .پدر سوخته .آمده بودم خیر سرم یک چرت بخوابم ، یکباره بلا نازل شد[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]سلام عرض میکنم مرجان خانم..........قربان محبت شما........منم همینطور، کم سعادتی بنده س[/FONT]
- [FONT=times new roman, times, serif]اختیار دارین...... من وشما همدردیم بانو ،هم در تنهایی ، هم در بیماری [/FONT]