اصطلاحات خودماني

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
عجب تاپیک باحالیه...
من الان پیداش کردم....
حیف که سهمیه امتیازمو استفاده کردم ....باشه برای بعد طلبتون....;)
به به! حاج سعيد! اين‌ طرفا؟ چه عجب از اون موبايل دست برداشتي و سري به ما درويشا و فقير فقرا زدي!
سعيدجوني افتخار دادي!
:gol:
 

ویدا

عضو جدید
تاپیک خیلی جالبیه.اصطلاحاتش هم به درد بخورند.
به قول رفیقمون ما تا حالا تو آفساید بودیم...!:redface:
منبعتون کتاب خاصیه؟
 

mmg11

عضو جدید
ر
راستا حسينی-
حرف ساده و صادق و بی ريا را گويند.
رضا قورتکی- الله بختکی است که به معنی اتفاقی باشد.
ريغماستی- به معنی کوچک و خرد و ضعيف و عليل است مانند بعضی بچه های گربه پس از تولد.
ريغو- تقريبا به همان معنی ريغماستی است

ز
زپرتی- به معنی بی قدذتی و بی زوری است.
زرت- به معنی رمق و تونايی است گويند زرت فلانی قمصور شد يعنی به کلی مغلوب و منکور گرديد.
زرمدی- از ادوات استهزاء و تمسخر است گويند زرمدی قرمه سبزی

زغنبود- به معنی کوفت و آکله است و درمورد دشنام استعمال شود.
زلم زيمبو- به معنی شل و ول و خرت و پرت است
زه زدن- از زير بار دررفتن و شانه خالی کردن و از عهده کاری برنيامدن است.
زهم (بوی-)- بويی است مانند بوی تخمه و ماهی گنديده
 

mmg11

عضو جدید
س
سر و مر
- به معنی چاق و فربه است گويند سر و مر و گنده.
سرتق- به معنی لجوج و مصر است.
سقلمه- ضربی است که با مشت بسته زنند درحالتی که سرانگشت شست از ميان دو انگشتسبابه و وسطی بيرون آمده باشد.
سُک – چوب تيز را گويند و مخصوصا چوبی که چهار پايان را بدان رانند.
سلانه- به معنی خرامان و تلان است عموما گويند که سلانه سلانه به تکرار کلمه.
سلف دان- ظرفی را گويند که درآن آب دهن اندازند.
سمبل کردن- سر به هم آوردن کاری را گويند که درآن دقت و مواظبتی نشده باشد
سوت کردن- چيزی را از پايين روی بام انداختن است.
سوگور و ملنگ- حالت سگها را گويند که درحال تحريک به جنبش آيند و اشاره به حالتی است که به انسان دست دهد درصورتی که چيز مطلوب را به چشم ببيند ولی دستش از آن کوتاه باشد.
سولدونی- به معنی هولدونی است که جای کثيف و تاريک باشد.

ش

شپلاقی کردن- به معنی کتک زدن, سخت است.
شتل يا شتيلی- پولی است که در قمارخانه شخصی که برده به عنوان انعام می دهد.
شر و ور- حرفهای مزخرف و بی سر و پا راگويند.
شق و رق- چيز سخت را گويند مانند بعضی کاغذهای آهاردار.

شلتاق- به معنی تعدی و چپاول است
شلخته- زن هرزه رو و بی سامان را گويند.
شلم شوربا- به معنی شل و ول است.
شلنگ- قدم بلند را گويند
شلنگ و تخته- به معنی جست و خيز است.
شيشکی- صدايی است که درمقام تمسخر و تحقير از دهن درآورند مصدرش شيشکی بستن است.
شيله و پيله- ريا و نادرستی را گويند.
 

محسن2115

عضو جدید
کاربر ممتاز
شارلاتان:ادم عوضي.
قالتاق:ادم ناجور
نادخل:درست نيست
فچل:نفهم-ناجور
گاگول:احمق-ساده
انقورت:به نوعي گير دادن
چنيم:باحال-خوب
سر تق:شر
كافر جون ببخشيد.اگه اشتباهم داشتم درستش كن.
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
حرف ج (1)

حرف ج (1)

جا خالي دادن: فضا را براي ديگران بازکردن/ از ميدان به در شدن

جارچي: کسي که از سوي مدير زندان مأمور صدازدن و يا خبرکردن زندانيان، براي امور مختلف است‌(اصطلاح زندان)

جارو برقي: 1. ماشين ماتيز(به دليل شکل آن)/ توالت فرنگي/ دوو منگول. (-حيف 7ميليون پولي که بدي و جارو برقي بخري)
2. آدم خوش اشتها و پرخور

جاسک: 1. زيرسيگاري 2. مخفف جاسيگاري.

جاسوس دو جانبه: 1. مبصر کلاس/ نماينده‌ي کلاس (که هم طرف بچه‌ها را دارد هم نماينده‌ي دفتر مدرسه است.)/ مدير باشگاه مهندسان!!
2. دو دوزه باز/ رياکار

جاسويچي: آدم کوتاه قد/ خپل

جاف: فاحشه/ زن بدکار (- با فلاني سلام و عليک نکن، طرف جافه، آبروتو مي‌بره)

جام کردن: ترسيدن/ سرجا از ترس خشک شدن (- باز جام کردي بچه ننه؟!)

جدولي: آدمي که فقط داراي معلومات عمومي بالاست/ غيرمتخصص/ کشکول

جريمه کردن: پيچاندن کاغذ رطوبت‌دار به دور سيگار. (هنگامي که سيگار بدون استفاده مي‌سوزد بايد نواري از کاغذ رطوبت‌دار دور تا دور آن پيچاند تا خاموش شود. با اين کار اصطلاحاً جريمه کردن، مي‌گويند)

جسد: 1. آدم بي‌احساس/ آدم بي‌عاطفه 2. ضعيف و زپرتي

جَسوف:‌ جو گرفتگي شديد (بر وزن خسوف)
 

mmg11

عضو جدید
ع

عرقه- آدم قلندر و رند و پاچه ورماليده را گويند .

علم شنگه- به معنی شلوغی و همهمه و داد و بيداد است.

غ

غال- کسی را به وعده خلاف درابتلا انداختن است
غراب(قرط و-)-آدم از خودراضی و مغرور را گويند که خود را بخواهد توانا و پهلوان قلم
بدهد.
غنج- طپش قلب را گويند که از فرط ميل به چيزی حاصل گردد گويند دلم برای يک قاچ خربزه گرگاب اصفهان غنج می زند
غيه- فرياد و هلهله را گويند.
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
حرف جيم (2)

حرف جيم (2)

جفت شش‌آوردن: خيلي شانس آوردن/ خوش‌شانس بودن (از حوزه قماربازي)

جفت و طاق بازي کردن: با هم ور رفتن/ با هم اختلاط کردن (- بابا! کار مي‌کنيم، جفت و طاق که بازي نمي‌کنيم.)

جفنگ: نامربوط/ بي‌ارزش

جقله: کوچک/ ريز/ غير قابل اعتنا

جقه‌دار: آدم لات و پول‌دار/ لات داراي مسلک و مايه‌دار (اصطلاح زندان)

جَک جواد: پسر بي‌کلاس/ اِند جواد بودن

جُکبَک: چاپلوس/ دورو/ سخن‌چين (- جکبکه داره مياد، نزديکش شديم شيشکي بارش کن.)

جگر طلا: آدم باارزش/ آدم دوست داشتني

جلبک: 1. احمق/ نادان 2. خودشيرين 3. خبرچين

جمال بي‌نقطه: حمّال/ فردي که بيش‌تر از جسمش استفاده مي‌کند تا از فکرش

جمالت پيف پاف: خفه شو/ حرف نزن/ برو گمشو/ حاضر نيستم قيافه‌ات را ببينم

جمشيد: جواد/ بهادر

جنس: مواد مخدر/ هروئين/ ترياک
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
حرف جيم (3)

حرف جيم (3)

جوات: جواد(تخفيف يافته‌ي جواد) ر.ک جواد

جوات مبيل: اتومبيل آردي، مخصوصاً آردي سبزرنگي (يشمي)

جواد: مردي که طرز صحبت و آداب و رسومش در جمع شهرنشينان با کلاس، شبيه روستاييان باشد/ کسي که لباس دِمُده مي‌پوشد.

جواد ارجينال: خيلي جواد/ صددرصد بي‌کلاس

جوادبازار: دهاتي بازار/ محلي که تيپ جوادي زياد باشد/ مکاني که در آن جوادهاي زيادي رفت و آمد مي‌کنند/ مکاني که در آن افراد طبقات پايين جامعه رفت و آمد دارند/ مکاني که در آن لباس از مد افتاده زيادي يافت مي‌شود. (اين‌که سرکوچه‌ي شماست، پاساژ نيست، جوادبازاره!)

جواد تايتانيک: آخر جوادي/ اند بي‌کلاسي/ جواد ارجينال/ جفات

جواد تو تَرک: نوعي جواد که در عين دهاتي بودن، خيلي سعي مي‌کند شبيه شهرنشينان باشد و با ظاهرسازي سعي در اين عمل دارد.

جواد مخفي: 1. مردي روستايي و از طبقات پايين که داراي ظاهري شهري است و تا لب به سخن باز نکرده است، مشخص نمي‌شود که روستايي است. (- هم‌کلاسي‌مان جواد مخفيه)
2. خودروي پيکان آردي، چرا که در ظاهر پژو، در باطن پيکان است. (- جواد مخفياي جديد بهتره، فرمان هيدروليکه، کولر داره)
3. قاطر/ پژو کارمندي

جواده: مونث جواد/ زني شهري که مثل روستاييان لباس مي‌پوشد و لهجه‌ي روستايي داشته باشد/ زناني که لباس از مد افتاده بپوشند/ اُمّل

جوج: دختر/ دوست دختر

جوْ گرفتن: دچار احساسات شدن

جوجو: 1. بچه‌اي که خيلي ادعا دارد/ آدم کوچک پر ادعا
2. شپش 3. عزيز، دوست‌داشتني کوچولو (4. يکي از کاربران معروف باشگاه مهندسان!!)

جوجه: اصطلاحي است براي تحقير و کوچک شمردن ديگران.

جوجه اردک زشت: دختري که هيکل کوچک داشته و زيبا نباشد/ دختر ريزنقش نازيبا

جوجه رنگي: دختر يا پسر نوجوان که لباس‌هاي رنگارنگ مي‌پوشند.

جوجه فرنگي: دختر يا پسر نوجوان که لباس‌هاي اروپايي مي‌پوشد و آرايش اروپايي مي‌کند.

جوجه فکلي: 1. تازه به دوران رسيده 2. نوجواني که تازه سر و صورتش را آرايش کرده باشد.

جوشکار: فرد رابط بين زندانيان را به اين اسم مي‌خوانند/ قوّاد

جونئيت: حشيش
 

mmg11

عضو جدید
ف
فزرتی- به معنی آدم بی قابليت و بی عرضه و بی قوه است.
فکسنی- آدم بی سر وپا و بی صورت و سامان را گويند و درمورد اشياء نيز استعمال می شود.
فيس- به معنی افاده و غرور است.
فيسو- آدمی را گويند که فيس بکند

ق

(اغلب کلمات ذيل را با غين هم می توان نوشت)
قاشوقی- پس گردنی را گويند که با کف دست بزنند درصورتی که دست مانند شکم قاشوقی جمع شده باشد.
قايم- به معنی سخت است.
قر زدن- کسی را به وعد و وعيد از جايی بيرون بردن است به قصد استفاده از او.
قرت- آدم ازخود راضی را گويند که به شکل و لباس خود ببالد.
قرتی- به همان معنی قرت است.
قرچی برچی- غضروف را گويند
قرومپوف- به معنی ديوث و احمق است.
قرمساق- به معنی قرومپوف است.
قرم دنگ- به معنی قرومپوف است.
قرشمال- آدم بی معنی و پرناز و افاده است.
قسنجه- مالش دل را گويند که از فرط ميل و هوس به چيزی حاصل گردد.
قلفتی- خرابی و بيهودگی در عمل است
قماٌنينه- افاده و فيس و عجب و تکبر است
قمصور- خراب و ويران را گويند (زرت فلان قمصور شد يعنی به کلی از پا درآمد).
قورت انداختن- خودستايی نمودن است.
قيپ- به معنی پر است, قوطی از سيگار قيپ است.
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ممنون mmgعزيز دست شما درد نكنه ... اما من فكر ميكردم كه ...قلفتي...به معني درسته و كامل و تمامي چيزي باشه... ( مثلا ميگويند فلاني پوست پرتقال رو قلفتي كند ) :w27:

به هرحال مفيد بود و كارآمد متشكرم :gol:
 

r.kh

عضو جدید
اصطلاحات مربوط به جواد خیلی جالب بودن . ممنون دوست عزیز:D
 

aryana.sh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سريش : کنه
سنم: آشنايي
سوتي: ضايع
سولاخ : سوراخ
سه: ضايع
سه سوت: سريع
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
حرف جيم (4)

حرف جيم (4)

جي اف: دوست دختر

جيب چون بانک: پول‌دار (به تقليد از زبان چيني)

جيرجيرک: پرحرف/ دختر پر حرف

جيرينگي: زود/ سريع، خصوصا هنگام پول‌دادن

جيغ: شاخص/ تابلو

جيغ بنفش: 1. جيغ بلند و وحشتناک 2. خيلي خيلي تابلو

جيک ثانيه: ايکي ثانيه/ سريع/ فوري/ يک ثانيه

جيگر: 1. تو دل‌برو/ جذاب 2. معشوقه/ دوست دختر

جيگرت رو بخورم دُرُش درش: (نوعي متلک) جگرت را سالم بخورم (درش: درشت) اين اصطلاح را پسران براي مسخره کردن دختران به کار مي‌برند.

جيم‌ کاف تو عشقه: (جيم مخفف جمال و کاف مخفف کمال) جمال و کمالت را عشق است/ به زيبايي و متانت تو بنازم.

جيمي: افراد سياه چرده/ اشاره به جيمي در رمان هاکل برفين

جينگيلي مستون: 1. کسي که لباس غير متعارف بپوشد. 2. کسي که آرايش غيرمتعارف داشته باشد.
 

*mahdi_joker*

عضو جدید
یه سوال:
خدایی کی بهتر از کافر خداپرست واسه ریاست تالار هنر و ادبیات میشناسین؟
با تلفیق هنر اندیشه و ادبیات غنی و خفن فارسی کلمات و جملاتی یادمون داد که من تا اخر عمر باهاش حال میکنم

مرسی دادش.
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
یه سوال:
خدایی کی بهتر از کافر خداپرست واسه ریاست تالار هنر و ادبیات میشناسین؟
با تلفیق هنر اندیشه و ادبیات غنی و خفن فارسی کلمات و جملاتی یادمون داد که من تا اخر عمر باهاش حال میکنم

مرسی دادش.
منظورتون "جاروکش" تالاره ديگه؟ :d;)
به شما خير مقدم عرض مي‌کنم...:gol:
جيم کافتو عشقه با مرام!
:w30:
 
  • Like
واکنش ها: ebbi

mmg11

عضو جدید
ممنون mmgعزيز دست شما درد نكنه ... اما من فكر ميكردم كه ...قلفتي...به معني درسته و كامل و تمامي چيزي باشه... ( مثلا ميگويند فلاني پوست پرتقال رو قلفتي كند ) :w27:

به هرحال مفيد بود و كارآمد متشكرم :gol:

راستش برای خودم هم این سوال پیش اومد برای همین یه سر به لغت نامه دهخدا
زدم اینطوری نوشته بود;در تداول عامه گاه به معني الکي و قلابي و کار ناچيز بي اساس باشد و گاه يکجا و يکباره معني دهد چنانکه گويند: پوست سرش را غلفتي بيرون بياورند. و گويا تصحيفي از کلمه غلاف تازي باشد.
در تداول مردم آذربايجان به معني حقه باز و دغلکار و متقلب استعمال شود. قلفتي .

از توجهت ممنونم:gol:
 

mmg11

عضو جدید
ک
کاس کردن-
کسی را از زور اصرار کردن و حرف زدن خسته نمودن است.
کپ آمدن- حال مرغ است در موقعی که می خواهد بچه بگذارد.
کپره(کوره)- چرکی است که روی اشياء می بندد
کتره ای (مخفف کلپتره ای)- به معنی بيخودی و بيهودگی سخن است
-کتره اي گفتن ; بي خودي و بدون اطلاع گفتن . بي انديشه گفتن . بي رويه و نادانسته گفتن . خلاف واقع گفتن
کره شدن- خواب رفتن و بی حس شدن اعضاء را گويند
کَش- به معنی مرتبه و دفعه است.
کلکی- آدم هرزه گرد را گويند
کند و کو- به معنی سعی و تکاپو است.
کنس- به معنی خسيس است
کوم کردن- در يکجا بی صدا و ندا نشستن.
کيس- به معنی تا و چين است.
 

محسن2115

عضو جدید
کاربر ممتاز
شامورتي بازي:زرنگ بازي از روي مكر وحيله.(قالتاق بازي)
زپلشك:همون زرشك خودمون.
چمنتيم:چاكريم-مخلصيم-نوكريم
تفلون:ادم نچسب -غير قابل تحمل
بچه روباه:اصطلاح قزوينيا
 

mmg11

عضو جدید
گ
گاگول- آدم احمق و گيج را گويند
گر- سرکچل و بی مو را گويند.
گندلی- به معنی گرد است.
گه زدن- از ميدان دررفتن است.

ل

لاس- معاشقه است.
لاس زدن- معاشقه کردن است
لاسی- کسی را گويند که از عشقبازی خوشش آيد.
لاش گذاشتن- اغراق نمودن است.
لب و لباب- چاق و فربه و دلپذير است
لت زدن- خدشه به کسی وارد آوردن است
لخت(-و پکر)- برخلاف چست و چابک است.
لخم- گوشت بی پوست و بی استخوان را گويند
لش(-و لوش)- آدم بی غيرت و بی عار را گويند.
لفت و ليس- کم کم از جايی چيزی به دست آوردن
لک لک کردن- کاری را آهسته آهسته ادامه دادن است.
لکنته- به معنی خراب و ضايع و معيوب است.
لوچه- لبان و پوز را گويند.
لول بودن- مست و گيج بودن است.
لوليدن- جنبيدن و غلتيدن است.
 
  • Like
واکنش ها: cute

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
جيرجيرک: پرحرف/ دختر پر حرف


جيگرت رو بخورم دُرُش درش: (نوعي متلک) جگرت را سالم بخورم (درش: درشت) اين اصطلاح را پسران براي مسخره کردن دختران به کار مي‌برند.

???????:question::w05:
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
sshhiimmaa اصطلاحات عاشقانه قديم! ادبیات 12

Similar threads

بالا