فلسفه تحصلی و فلسفه تحلیل زبانی

S i s i l

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=1]

[/h]


فلسفه در قرن نوزدهم در دو شاخه مجزا تمرکز یافته است. می توان بر این دو شاخه نام فلسفه تحصّلی و فلسفه وجودی گذاشت. این دو اصطلاح برای متمایز ساختن گرایش های فلسفی کاربرد دارند، ولی مشکل می توان فیلسوفان معروف را در دو دسته تحصّلی و وجودی جای داد. علاوه بر آن این دو اصطلاح، معنای متضاد با هم ندارند، مانند تعارضی که در دو فلسفه تجربه گرایی و خرد گرایی وجود دارد. فلسفه تحصّلی و وجودی مکّمل یکدیگرند، به این معنا که هر دو فلسفه را به گونه ای تعبیر می کنند که متفاوت با تعبیرهای گذشته است.


مسئله ای که تمام فیلسوفان تحصّلی در آن مشترکند، این است که همه معرفت های حقیقی بر تجربه حسی متکی است، تفکر مابعد الطبیعه هیچ گونه معرفت حقیقی به بار نمی نشاند و باید از این سنخ تفکر دست شست و به روش های علم پرداخت.

فلسفه تحصّلی آگوست کنت ( Agugust cont ) نخستین بیان صریح و دقیق از این نظر است، اما ریشه های این فلسفه را می توان در نظریات فرانسیس بیکن و دیوید هیوم یافت. احیای فلسفه تحصّلی در قرن بیستم بدون شک به سبب پیشرفت علم بوده و از سوی دیگر فلسفه دانشگاهی بی رونق شده بود، و راست اندیشی ایده ئالیسم رایج، انگار که پیوندی با واقعیت نداشت.
از سوی دیگر، علم در هر سال به دانش های واقعی تازه ای درباره جهان و کار آن دست می یافت و به وسیله این علوم تسلط و چیرگی انسان بر محیط پیرامون بیشتر می شد. در چنین شرایطی، فیلسوفان جوان می کوشیدند تا روش های فلسفه را با روش های علم مطابقت دهند، زیرا به نظر می رسید که روش های علمی راه درست فهم و ادراک حقیقی را نشان می دهد. نتیجه کار این بود که بر جنبه های توصیفی و تحلیلی فلسفه تاکید زیادی شد، یا به عبارت دیگر آن دسته از روش های فلسفی که توصیفی و تحلیلی نبودند، به کلی از حوزه فلسفه کنار گذاشته شد.


از میان اشکال فلسفه تحصّلی، سه شکل از بقیه مهم تر است: تجزیه ناپذیری منطقی، تحصّل گرایی منطقی و تحلیل زبانی. ویژگی های اصلی این سه شکل آن ها را از هم متمایز می نماید.

مکتب تجزیه ناپذیری منطقی بر پایه منطقی بنا شده است که برتراند راسل و آلفرد نورث وایتهد ( Alfred North Whitehead ) در کتاب اصول ریاضیات به شرح آن پرداخته اند.


هدف این منطق نشان دادن این مطلب است که منطق، ریاضیات و زبان از نظر ساختمان همانندند و ساختمان با ساخت جهان متناظر است. با تعمیم اصول منطق نوبنیاد بر احکام زبانی، ثابت شد که می توان این گونه احکام را به صورت منطقی درست بازنویسی کرد. و آن صورت جمله ساده مبتنی بر موضوع محمول رابطه است.

این جمله ساده جمله تجزیه ناپذیر است. مراد از نامگذاری آن بود که چنین جمله ای بیش از اینکه هست تجزیه پذیر نیست. جمله تجزیه ناپذیر از لحاظ صورت، همانند اصل موضوع منطق و ریاضیات است. باید این دو را همانند فرض کرد. در نتیجه، نظریه توصیف ها پدید آمد و گفته شد ساخت جهان خارج توصیف پذیر است، یعنی بر بنیاد این نظریه، توصیف جهان واقع، از یک واقعیت تجزیه ناپذیر که همان موضوع باشد و از یک عبارت توصیفی ساده، ترکیب شده است.

این نظریه به موجزترین صورتش در رساله منطقی فلسفی لودویگ ویتگنشتاین بیان شده است. ویتگنشتاین بعدها آن را مردود دانست و گفت اگر چه این نظر به ظاهر مابعد الطبیعه را رد می کند، تا هنگامی که بر پایه منطق انتزاعی درباره جهان واقع حکم می کند، خودش نیز مابعد الطبیعی است.


فیلسوفان حلقه وین که مکتب تحصلی منطقی را پایه گذاشته اند، نیز به همین دلیل مکتب تجزیه ناپذیری منطقی را مردود می شمردند. فیلسوفان تحصلی منطقی که هیچ یک از دیدگاه های فلسفی را قبول نداشتند، بر این مسئله تاکید می ورزیدند که وظیفه فلسفه حکم کردن درباره جهان نیست، بلکه تنها روشن کردن معنای احکامی است که دیگران می آورند. از این نظر، سه گونه حکم را بیان می کردند: حکم منطقی (که شامل ریاضیات هم است)، حکم علمی (شامل احکام دایر بر مشاهده تجربی) و حکم های بدون معنا و دلالت (تقریباً شامل همه فلسفه از آغاز تاکنون).

ناهمسازی درونی مکتب تحصّلی منطقی و مکتب تحصّلی معاصر، که به افول این دو انجامیده است، با مکتب دیگری نشان داده شده که به مکتب تحلیل زبانی یا فلسفه زبان معروف است. از دید فیلسوفان زبان، هنوز هم امکان کشفیات جدی در فلسفه هست، اما نه از نوع مابعد الطبیعی آن. وظیفه فیلسوف، فهمیدن جهان از راه فهمیدن کاربرد درست واژه هاست. به دعوی این فیلسوفان، تحلیل زبان در قالب کاربرد واژه ها به راست گردانیدن بسیاری از اندیشه های گمراه کننده راه می برد. در این فلسفه نشان داده شده است که معضل های فلسفی در بسیاری از موارد ناشی از دشواری ذاتی خود موضوع نبوده است، بلکه در واقع از کاربرد نادرست زبان برخاسته است.


در همه شاخه های فلسفه تحصّلی دو ویژگی نمایان را می توان دید. نخست این که مسائل عمده ای که موضع فلسفه سنتی بوده است ظاهراً از یک سو به سود مسائل بی اهمیت تر و جزئی تر کنار گذاشته شده و از سوی دیگر، فلسفه تحصّلی، ادعای کشفیات قطعی را نموده است. مکتب تحصّلی در هر دو مورد و در راه تجهیز و تکمیل علم گام بر می دارد و آن چنان که مدعی است، وجود فلسفه را به عنوان فعالیتی عملی موجه می داند.

باید این مسئله را در نظر داشت که هر علمی روش علمی و شیوه مطالعاتی خاص خود را داراست، فلسفه نیز جدای از دیگر علوم چون ریاضیات و طبیعیات روش خاص خود را داراست و برخی از مباحث فلسفی چون مسائل متافیزیک و امور باطنی و روحی روش و شویه خاص شناخت و بررسی خود را دارا هستند. تاکید بر جنبه های توصیفی و تحلیلی روش شناسی، می تواند فلسفه را از اهداف و مقاصدی که در پی شناخت آن است، دور سازد. این اشتباه مبرم است که بپنداریم، همه معرفت های حقیقی بر تجربه حسی متکی است، چرا که تفکر مابعد الطبیعه اصلی ترین و غنی ترین معرفت حقیقی به بار می آورد و می باید روش خاص خود را داشته باشد.



نسترن علوی زادگان
منابع:
مردان اندیشه (پدیدآورندگان فلسفه معاصر)، برایان مگی، مترجم:
عزت ا... فولادوند، تهران: انتشارات طرح نو، ۱۳۷۸
اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، دکتر حاتم قادری، تهران: انتشارات سمت، چاپ یازدهم ۱۳۸۹.
آثار کلاسیک فلسفه، مترجم مسعود علیا، تهران: ققنوس، ۱۳۸۲
سرگذشت فلسفه، برایان مگی، مترجم: حسن کامشاد، تهران: نشر نی.
تاریخ فلسفه غرب، برتراند راسل، مترجم: نجف دریابندری، تهران:
پرواز، ۱۳۶۵.




گردآوری:پرتال فرهنگی اجتماعی پرشین پرشیا
-
:نویسنده​
www.resalat news.com :منبع


کاربران گرامی,اخبار و مقالات ترجمه و یا گردآوری شده صرفا بمنظور آگاهی
شما میباشد و بازتاب دهنده دیدگاه منابع آن است و الزاما بمعنی تائید و یا رد آن از
.طرف پرشین پرشیا نیست
 
بالا