زاينده‏ رود در گذر تاريخ

Seti.Star

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]دكتر لطف الله هنر فر استاد دانشگاه اصفهان [/h]
[h=2]آثار برجاي مانده تاريخي در ساحل زاينده‏رود [/h]
اگر خيابان چهار باغ را كه از شمال به جنوب كشيده شده است و محور آن عمود بر جريان زاينده‏رود است ملاك تقسيم اصفهان در دو جهت شرق و غرب اين خيابان

قرار دهيم از اقصي نقاط غربي شهر كه قلعه ديده بان زاينده‏رود برراز تپه آتشگاه است و شرح آنرا در اين مقاله داديم در دو ساحل شمالي و جنوبي زاينده‏رود غير از بعضيب برجهاي كبوتر و بيشه‌هاي دو طرف زاينده‏رود تا نزديك پل فلزي آثار قديمي ديگري كه نزديك به رودخانه باشد مشاهده نميشئود اما بين پل « ماربانان- مارنان» و پل اللهورديخانه در ساحل جنوبي رودخانه كه در روزگاران پيش نام « برزرودجي» معروف بوده تنها در قصبه سابق جلفا كه امروز خود شهركي بشمار ميايد ميايد آثرا قديمي متعددي از نوع كليساهاي تارخي و ميدانها و. كاروانسراها و گورستان قديمي ارامنه و منازل قديمي ارمنيها از دورنا صفويه مشاهده نميشود كه شرح آنها خود موضوع رساله مفصل جداگانه‌اي است.

بين پل الهورديخان و پل شاهي ( خواجو) نيز از آثار گدشته چيزي جز نام آنها مانند « بولوار آينه خانه» كه اشاره‌اي به قصر باشكوه آينه خانه از بناهاي دوران شاه عباس دوم در ساحل جنوبي زاينده‏رود است و نام باغ كاران كه يكي از چهار باغ مشهور دوره سلطنت لكشاه سلجوقي در اصفهان بوده است و درساحل شمالي رودخانه در محل فعلي خيابان كمال اسماعيل و خيبان فردوسي تا چهار باغ صدر و محله خواجو كشيده ميشده است باقي نمانده اما تا چند قرن بعد از احداث اين باغ وسيع نام آن زبانزد مردم ايران بوده است چنانكه صدر الدين عبد الدين خجندي از دانشمندان قرن ششم اصثفهان درباره آن گويد:
گم شده در ميانش انديشه
هر يك از باغهاي صدبيشه
گونگه دار جا كه كار آنست
هر كه اكنون به باغ كاران است
استاد سعد الدين سعي هر وي كه از فضلاي دوران خود
بوده و در سال 724 هجري در وصف اصفهان قصيده‌اي با مطلع: « نسخه فردوس اعلي اصفهانست» دارد و در قصيده مزبور از باغ كاران چنين ياد كرده است:
هر كجا باشي همه آب است و باغ و بوستان
هر كه را بيني همه لطف است و احان و كرم
زنده رود او كه دارد باغ كاران بر كاران
آب حيوان است گوئي پيش بستان ارم

حسين بن محمد بن ابي الرضاء آوي مترجم محاسن اصفهان نيز در وصف باغ كاران چنين سروده است:
مرا هواي تماشاي باغ كاران است
براي جرعه آب حياتش اسكندر
كه پيش اهل خرد خوشترين كار آنست
به زير سايه طويي وش صنوبر او
چه سالهاست كه سر گشته و پريشانست
نهاد قصر فلك پيكرش ميانه آن
ميان صحن چمن وابگاه رضوانست

نشستگاه مه و آفتاتب رخشاست
اين باغ تا قرن هشتم هجري نيز همچنان شهرت داشته است چنانكه خواجه حافظ شيرازي نيز دريكي از غزليات خود از زنده رود و باغ كاران اصفهان چنين ياد مي كند:
زنده رود و باغ كاران ياد باد
گر چه رود است در چشمم مدام
قلعه قديمي قورطان ( قورطون= گورتون) از دوره ديالمه درساحل شمالي زاينده‏رود
منظره مادي نياصرم در كنار باغ صائب
[h=3]منظره آتشگاه اصفهان، يكي از قديميترين آتشگاههاي موجود در ايران كه از فراز آن منظره شهر تاريخي اصفهان و بستر زاينده‏رود نمايان است.[/h]
قسمتي از محله خواجوي اصفهان نيز هم اكنون به محله باغ كاران شهرت دارد(48).
از چهار باغ دوره ملكشاه غير از « باغ كاران» سه باغ ديگر نام آنها در تاريخ اين دوران بشرح زير ظبط شده است: باغ فلاسان، باغ احمد سياه. باغ بكر(49).
از پل شاهي بسوي مشرق اين پل تا پل شهرستان وفراتر از آن تا « پل چوم» و « پل ورزنه» كه به گاو خوني نزديك ميشود آثار تاريخي قابل ملاحظه‌اي از زمانهاي بسيار دور بخصوص از دوره ديالمه و سلاجقه باقي مانده است كه در اين قسمت از مقاله فقط به ذكر نام و بعضي مشخصات آنها اكتفا ميكنيم:
بيبن پل شاهي ( پل خواجو) و پل شهرستان( پل جي)اثر قابل ملاحظه، تپه اشرف است كه در محل قلعه كهنسال اصفهان سارويه قرار دارد و امروز محل آن بيش از 50 متر تا بستر رودخانه فاصله ندارد و نويسندگان قديم مانند ابن رسته و ابن خرداذبه و مخصوصاً حمزه اصفهاني اطلاعات جالبي دربارة آن بدست داده‌اند حمزه اصفاني مورخ نامدار قرن چهارم هجري درباره اين قلعه كهنسال اصفهان در ساحل زنده رود چنين مي نويسد:
به سال 350 يك طرف از بناي موسوم به سارويه كه اندرون شهر «جي» قرار داشت ويران شد و خانه‌اي پديد آمد كه در آن حدود پنجاه بار پوست بود. اين پوستها به خطي كه كسي مانند آن را نديده بود نوشته شده بود و معلوم نشد كه اين پوست‌ها چه زمان در اين بنا نهاده شده است. سپس حمزه از كتابها و نوشته‌هائيكه در سارويه پيدا شده بودسخن مي گويد و از آنجمله مي ويسد نامه‌اي ازآن يكي از پادشاهان گذشته ايران بود كه در آن نوشته بود: طهمورث پادشاه دوستدار دانش‌ها و دانشمندان بود،پيش از آنكه حادثه غربي آسمان رخ دهد، وي آگاه شده بود كه بارانهاي فراوان پياپي و بيرون از حد و عادت خواهد باريد و از نخستين روز پادشاهي تا ااز وقوع حادثه 231 سال و 300 روز بود و منجمان از هنگام آغاز پادشاهي وي را از اين حادثه كه از مغرب شروع شده نواحي مشرق را فرا ميكيردبيم ميدادند. طهورث فرمان داد كه منهدسان، بهترين ناحيه كشور او را از حيث سلامت خاك و هوا برگزيدندن،آنان محل بناي معروف به سارويه را برگزيدند كه هم اكنون در اندرون شهر « جي» باقي است آنگاه اين بناي استوار را به فرمان او ساختند و پس از آنكه آماده شد دانشهاي فراواني را كه در رشته‌هاي گوناگون بود از خزانه خود بدانجا انتقال داد و آنها را درپوست « توز» نوشتند و در جنبي از آن بنا قرار دادند تا پس از رفع حادثه بريا مردم باقي بماند سپس حمزه اصفهاني در ساحل زاينده‏رود اضافه ميكند كه اين بنا ( يعني سارويه يكي از اثار پابرجاي بلاد مشرق است چنانكه اهرام مصر از آثار پابرجاي سرزمين مغرب است و خدا داناتر است).(50)
پس از تپه سارويه ( تپه اشرف امروز» درسمت چپ جاده‌اي كه به پل شهرستان منتهي ميشود گنبد ارامگاه الراشد بالله خليفه عباسي جلب توجه ميكند كه در سال 523 هجري هنگامي كه همراه با اردوي سلطان داود سلجوقس به شهر اصفهان وارد ميشد در ناحيت جي بوسيله يكي از فدائيان اسماعيلي به قتل رسيد و در گوشه مسجد جامع جي دفن شد و آرامگاهي براي او ترتيب دادند كه در قرن ششم از مهمترين زيارتگاههاي اصفهان بوده است و نويسندگان و مورخين نيمه اول قرن ششم هجري مانند عماد كاتب اصفهاني به آرامگاه او صريحلا اشاره كرده‌اند و اينست عين عبارت عماد كاتب در مورد بقعه مدفن الرشد بالله:
« و دفن الراشد بالله في المدينه جي و افردت له تربه في جامعها و صار اليوم موضع قبره عن اشرف مواضعها»
صاحب كاتب معجم البلدان نيز ذيل نام « جي» به آرامگاه خليفه در ساحل زاينده‏رود اشاره‌اي دارد:
« و في جي مشهد الراشد بن المسترشد معروف بزار و هي علي شاطئي نهر زنده رود.
از پل شهرستان بسمت مشرق در جهت جريان آب رودخانه درساحل جنوبي زاينده‏رود تعدادي كبوترخانه و گنبد مسجد دشتي از دوره ايلخانان و مانره گار ( جار = غار) مورخ بسال 515 هجري و كمي دورتر مانره تاريخي و مرتفع زيار از اوايل قرن ششم هجري و دوران سلاجقه جلب توجه ميكند و در ساحل شمالي زاينده‏رود به محاذات اين آثار،بناهايي مانند مسجد كاج از دوره ايلخانان و سپس مسجد با شكوه « برسيان» يا بارسيان كه مردم محل « بيسيون» تلفظ ميكنند از دوره سلطنت سلطان بر كيارق بن ملكشاه سلجوقي از آثار بر ارزنده هنر معماري ايران در اواخر قرن پنجم هجري ( مورخ بسال 491 تا 498 هجري قمري) بشمار ميرود.
 

Seti.Star

عضو جدید
کاربر ممتاز
طغيانهاي زاينده‏رود

زاينده‏رود اصفهان هر چند سال يكبار كه در زمستان بارندگي بيش از حد معمول متعارف باشد و بخصوص كه برفهاي سنگين در اصفهان و بويژه در كوههاي حوضه زاينده‏رود نازل شده باشد بهنگام گرم شدن هوا در اواخر اسفند و نيمه اول فروردين طغيان‌هائي دارد. در تاريخ اصفهان اين قبيل

مناره تاريخي زيار از دوران سلاجقه درساحل جنوبي زاينده‏رود
[h=3]برج كبوتر در ساحل جنوبي زاينده‏رود [/h]
طغيانها زياد اتفاق افتاده ولي طغيانهاي كه به دفتر تاريخ سپرده شده كمتر در صفحات كتابها ديده يم شود. حمزه اصفهاني در كتاب خود: « سني ملوك الارض و الانبيا» به يكي از طغيانهاي زاينده‏رود در قرون چهامر هجري اشاره ميكندوي در اينمورد چنين مي نويسد:
به سال 310 در رودخانه زرين رود بيش از اندازه و به خلاف عادت مد روي داد، و آب چنان بالا آمد كه بر پشت پلها رسيد و مردم نتوانستند از آنها بگذرند و نامه‌ها را به چوبه‌ها تيرها مي بستند و آنها را از دروازه شهر اصفهان به ناحيه « ورزق آباد» مي انداختند، مردم شهر بر جان خود سخت بيمناك شدند زيرا آب رودخانه يك سوي بارو را فرو گرفته و قسمي از آنرا سوراخ كرده بود اما پس از مدتي آب پائين آمد و روبه كاهش گذاشت. حمزه اصفهاني در جائي دير از كتاب خود « سني ملوك الارض و الانبياء» مي نويسد: درسال 344 هجري قمري سه روز مانده از ربيع الاخر در روز آذر از مرداد ماه بهنگام ظهر باراني همراه با رعد و برق باريدن گرفت وآب از ناودان جاري شد ودر همين حال ‏‏تاب به روي زمين مي تابيد و ابري آن را نپوشانده بود. شبانگاه ابر متراكم شد و باران پس از آنكه روبه كاهش گذاشته بود دوبار شدت يافت و تبديل به رگبار همراه با رعد و برق ترسآور گرديد و در تمام مدت شب همچنان مي باريد آنگاه در ثلث اول شب غرشي ترس آور از اسمان برخاست و هنگام صبح به سبب پر شدن جويها،‌راه‌ها از سيلاب بسته شده بود، روز بعد يعني روز اشتاد؟ شبانگاه از افق ناحيه مغرب برق بدرخشيد و چون آتشي فروزان دوام يافت و بسوي جنوب دايره‌وار حركت مي كرد تا در پايان شب به مشرق شتاء رسيد . اين برق پياپي بدون آنكه آرام گيرد ميبدرخشيد و رعد نداشت. صبح روز بعد يعني در « روز آسمان» با گل بدبو بود كه در سرخي و تيرگي نظير آن ديده نشده بودو بنا به تخمين بعضي از مردم در رودخانه بجز چشمه‌ها سي آسياب بود سپس افزوني گرفت و از رودخانه بجز چشمه‌ها سي آسياب سپس افزوني گرفت و از رودخانه بالا رفت و جزيار را فرا گرفت و هنگام ظهر بحد نهايت رسيد و مردم آب رودخانه را به هزار آسياب تخمين زدند و همچنان مدت 14 روز زيادت و تيرگي بماند.
سپ حمزه اصفهاني اضافه ميكند كه اينگونه حوادث بايد نوشته شود و الا نقل قول آن ممكن است بعضي را باور نيايد.(51)
شواليه شاردن جهانگرد فرانسوي كه در دوره سلطنت شاه عباس دوم و اوايل پادشاهي شاه سليمان در اصفهان بوده است در سفرنامه خود يكي از طغيانهاي زاينده‏رود را بشرح زير ذكر كرده است:
شاردن از باران و تگرگي كه همراه با طوفان وبسيار شديد بوده است ذكر ميكند و مي نويسد كه من درعصر خود هرگز چنان بارندگي نديده بودم. مدت 24 ساعت اين بارندگي ادامه داشت و تمام كوي و برزن و منازل و مساكن و باغها و بستانها و از ‎آب انباشته شد و صدمات سنگيني متوجه تعداد زيادي از خانه‌هاي مردم شد و بسياري از ديوارها خراب و ويارن گشت، مسير اب رودخانه زاينده‏رود چنان برگش كه به طرف شهر طغيان كرد و قسمتي از عمارات ساحلي را ويران ساخت و سپس بسوي خيابان مشجر و زيباي چهار باغ كه گردشسگاه اصفهان است و ما بين پل و قصبه جلفا واقع مي شود حمله ور شد، ارتفاع آب در اينجا بالغ بر چهار پا بود.
باغها و بستونها و عمارات تفريحي اين حدود سيلزده و ويران گشت و ضايعات وارده درنتيجه اين طغيان و گربار شديد باران بالغ بيشتر از دو ميليون بود. تنها شاهنشاه متحمل صد هزار اكو ( واحد قديمي پول نقره فرانسه) خسارت شد. تا دور بعد جريان آب ادامه داشت و پس از دو روز ديگر اثري از آن مشاهده نميشد(52).طي پنجاه سال اخير هم زاينده‏رود طغييان هايي داشته است ولي معمولاً روزهاي طغيانيمحدود است وبعد از سه روز تا يك هفته آب پايين مي رود معذلك در اين مدت رودخانه دو بار طغيان شديد داشته است يكي در سال 1313 خورشيدي كه آب، خيابانهاي اطراف رودخانه را فراگرفت وبعضي ديوارهاي باغهاي ساحل زاينده‏رود خراب شد ورابطه جلفا واصفهان از طريق پل اللهورديخان قطع گرديد. ديگر طغيان زاينده‏رود در آذر ماه 1333 بدنبال بارش بارانهاي متوالي بيست روزه بود كه سطح آب را به مقدار معتنابهي بالا آورد و ادامه بارندگي به خانه‌هاي مردم و همچنين آثار تاريخي خساراتي زياد واردوارد كرد.

[h=2]سواد فرمان شاه طهماسب راجع به آب زاينده‏رود [/h]
فرمان هميون شد كه چون بعضي اختلاف در قرا و سهام رودخانه مباركه زاينده‏رود اصفهان…(53) بنابراين امناي دولت قاره چند نفر از معتمدين و معمرين را مشخص نمود بامضاي عاليجاهاهن مستوفيان عظام و تصدي كدخدايا و ريش سفيدان بلوكات مشتركه لاز آن سهم و حصه هر يك از قرا و مزارع را در جزو هر بلوكي كه گنجايش و قابليت بدون تقلب و تعمد تعيين نموده در قيد الزام ثبت آن در دفاتر برقرار داشتند كه از آن قار معمول دارند و چون بلوك جي در وسط بلوكات مشروبه از رودخناه مباركه است از قديم چنان قرار بوده كه خدمت ميرابي رودخانه مباركه كه به يك نفر از كدخدايان معتمد از بلوك مذكوره بوده الحال نيز به همان دستور معمول دارند مقرر آن كه عاليجاهان عمال و ضباط و كدخدايان و ريش سفيدان بلوكات مفصله و ميراب و مباشرين و مادي سالاران رودخانه مبارك حسب الامر از قرار داد معمول داشته تخلف جايز ندارند و از مواخذه و سياست امناي دولت قاهره باهره محترز بوده در عهد شناسند تحريراً في الشهر رجب المرجب سنه 923 انتهي.(54)
 

Seti.Star

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]تقسيم آب زاينده‏رود [/h][h=2]طومار شيخ بهائي [/h]تقسيم آب زاينده‏رود طبق طومار معروف شيخ بهائي ميباشند كه در دورة صفويه تنظيم شده است. آب رودخانه ازعبور از كوههاي فريدن و مشروب نمودن اراضي ساحلي و بلوك آيدغمش بين يبلوك مشروحه زير از لحاظ زمان و در طول مدت يكسال روي سه اصل زير تقسيم ميشود:
مختص: يعني همه آب زاينده‏رود از پانزدهم ارديبهشت ت آخر آن و از 15 آذر تا آخر برج، مخصوص بلوك رودشتين است( رودشت سفلا آخرين قسمتهاي آبخور زاينده‏رود است).
مشترك : يعني اب زاينده‏رود از اخر ارديبهشت تا شش ماه بطور مشترك دراختيار بلوك پايين رودخانه است.
آزاد: يعني از آخر آذرماه تا پانزدهم اردبهشت آب زاينده‏رود آزاد است و همه آبادي‌ها مي توانند از آن استفاده نمايند.
طبق طومار شيخ بهائي آب رودخانه به 33 سهم تقسيم مي شود كه به وسيله نهرهائي كه از رودخانه منشعب ميشود و آنها را مادي مي نامند آب را به قراء و دهات مي رسانند. سهام مزبور به قرار زير است:
1 – بلوك لنجان شش سهم
2 – بلوك النجان چهار سهم
3 – بلوك ماربين چهار سهم
4 – بلوك جي شش سهم
5 – بلوك كراج سه سهم
6 – بلوك رودشتين شش سهم
7 – بلوك بر آن چهار سهم
قصر آينه خانه ازدوره سلطنت شاه عباس دوم كه در ساحل جنوبي زاينده‏رود قرار داشته است
[h=3]مناره سلجوقي گار در ساحل جنوبي زاينده‏رود [/h]
شش سيهم لنجان و آيد غمش 113 سهم تقسيم شده و همين سهام دوباره به 375 سهم قسمت ميگرددچهار سهم النجان ما بين مادي‌ها به 5 ر 47 قسمت شده و مجدداً به 15 ر 115 سهم تقسيم يم شوند. شش سهم جي به 37 سهم و محددا به 754 سهم تقسيم مي شود. سه سهم كرارج به 12 سهم و مجددا به 378 سهم تقسيم يم شود. شش سهم رودشتين به 24 سهم و بع دبه 230 سهم تقسيم مي شود. چهار سهم بر آن به 15 سهم و دوباره به 860 سهم تقسيم مي شود(55).


مادي‌ها زابنده رود و نام‌هاي تاريخي
نقاطي كه بوسيله آنها مشروب مي شود
لغت مادي در اصفهان در اصطلاح محلي است و به نهر آب اطلاق ميشود. چندين مادي از زاينده‏رود منشعب مي شود كه مزرعه‌ها و باغات و خانه‌هاي اصفهان را مشروب مي سازند. مادي‌هاي مشهور بشرح زير است:
1 – مادي نياصرم
كه بزرگترين مادي‌هاي اصفهان است و مسير آن بيشتر نزديك رودخانه مي باشد و تا يك قرن بيش از حد جنوبي به شهر شمار مي رفته است، اين مادي در كنار پل مارنان ازرودخانه جدا شده و از كنار محله لبنان و باغ جنت به طرف مشرق مي رود و نزديك خيابان به سه شاخه منقسم شده اراضي جي را مشروب مي كند و به طرف خوراسكان و زردنجان و سروشفادران ( سروش آذران) جريان مييابد
مادي فرشادي كه محل انشعاب آن بالاتر از نياصرم ودر كنار قريه نا جوان ((ناژوان)) مار بين است وآب آن ¼ مادي نياصرم است. اين مادي از محله لنبان و شمس آباد عبور كرده از زير خيابان چهار باغ داخل مدرسه سلطاني چهار باغ شده واز محله دولت خارج شده از شمال محله خواجو مي گذرد و چهار باغ صدر و باغات آن و محله خواجووپاي قلعه را تمام سر سبز و آباد مي كند بعد به محله تر واسكان و پافجان و ساسان و دهمترين مي رود ئو از شهر خرج شده اراضي جي را مشروب يم ناميد و كمتر وقتي آب آن مي ايستد زيرا كه شورابه و زايش دارد.
3 – مادي شاه يا جوي شاه كه خاصه عمارت و باغهاي شاهي بوده است، آب آن نصف مادي فرشادي مي باشد و از لبنان و چاهر سوي شيرازيها و محله مستهك و شمس آباد عبور كرده و به شاخههاي وادر دو حوض چهار باغ كه مقابل درهاي باغ هشت بهشت واقع بوده مي شده و از آنجا داخل باغ مزبور شده باغات شاهي و خانه‌هاي دولتي و بعضي باغهاي چهار باغ را مشروب مي كرده است( اين مادي امروز هم در همين مسير جرياتن دارد ولي از حوضه‌هاي چهار باغ شاهي و خانه‌هاي دولتي خبري نيستو فقط قسمتي از باغ هشت بهشت و تمام باغ چهلستون در محل خود باقي مانده و در ساير قسمتها خيابانها و كوچه‌ها و ساختمناهاي جديد است.)
4 – مادي فدين: چون بعضي از سلاطين شاخه‌اي از اين نهر را فداي نفس خود كرده و اكثر آن را وقف شهر نموده بودند اين نهر به مادي فدا يا ماديب فدين مشهور بوده است ، امروز به آن مادي فدين ميگويند . محل انشعاب آن بالاتر از سه نهر سابق الذكر است و آب آن از مادي فرشادي زيادتر است. اين نهر از لبنان و شمس آباد عبور كرده و در محلة دروازه دولت به دو شعبه تقسيم ميشود، محل انشعاب را « لت محمد حسن بيك» مي نامند يك شعبه آن دو محل دربوشك و بيدآباد و چهار سوي عليقلي آقا رفته و از كنار محله نو كه آب بخشان ناميده مي شود عبور نموده وباز به دو شاخه تقسيم مي شود، شاخه كچكتر از زير دروازه چهارو ( دروازه چهار راه) از شهر خارج شده و قريه سواري باغ جي را مشروب مي كند. شاخة بزرگتر وارد باغ صفي ميرزا شده و آز آنجا به باغ كلعنايت رفته و باز به سه قسمت مي شود: يك قسمت آن به مصرف محله‌هاي قديمي دردشت و شاه‌شاهان مي رسد و دو شاخه ديگر به بلوك جي و قريه سودان و چنبرك مي رود.
اما شبعه ديگر مادي فدين ازلت محمد حسين بيك به بعد از محله دروازه دولت عبور كرده داخل بعضي باغات شاهي مي شود و از شمال ميدان نقش جهان عبور كرده داخل مدرسة ملا عبدالله مي شود و به سه شاخه تقسيم مي شود : شاخة كوچكتر به محله قصر منشي ميرود . شاخه بزرگتر از محلات يزد آباد و احمد آباد و كران و جنوب جوباره عبور كرده به خارج شهر مرود و شاخه سوم از خان طباطبايي ((كاروانسراي مخلص )) و مدرسة جده بزرگ در بازار و محلة گلبار ((گلبهار )) عبور كرده داخل محلة جوباره شده از شهر خارج مي شود و بعضي قراي جي را مشروب مي سازد . اين نهر بسيار پر منفعت و پر بركت است .
5- مادي تيران كه در منتهااليه حد غربي شهر جريان دارد و آب آن به قدر مادي فر شادي است و از كنار شهر مي گذرد اما شاخه‌هايي از آن جدا كرده‌اند. اين مادي محله چهار سوي شيرازي‌ها و محله نو و قسمتي از بيدآبادو شيش را آب دهد و مورنان را سيراب نموده و به قريه معروف به تيران آهنگران مي رود و مزارع اطراف آنرا مشروب مي نمايد و شاخه‌اي مادي فدين كه به سواري باغ مي رود مي ريزد. اين نهر هميشه پر آب است مگر در خشكسالي كه ندرتاً تا دو ماه بي آب مي شود.
6 – مادي نقش: محل انشعاب اين مادي بالاتر از نهرهاي سابق و معتبرترين انهاست زيرا كه در محل انشعاب آن از زاينده‏رود چشمه‌اي چشمه‌اي وجود دارد ك اگر در خشكسالي‌هاي شورابه‌اي هم به آن نرسد از چشمه آن كه دذر صحراي دراز مزارع درچه واقع است به قدر يك نهر كامل آب مي جوشد و پس از جاري شدن باغات و مزارع متعلقه به خود را سير آب مي كند. آب اين نهر از مادي نياصرم كمتر است ولي از ساير ماديها بيشتر است، اين مادي از ميان قراي ماربين مانند نصرآباد و گورتان و جوزدان عبور كرده و به قسمتهاي تقسيم مي شود، چنانچه اول در جلوي مسجد گورتان دو قسمت بزرگ شده و به دو طرف مي ريزد، اين محل صفاي مخصوصي دارد. درختان در هم آن كه هيچ وقت آفتاب در آنها درتس نمودار نيست، ريزش آب از دو طرف و صداي آن،آب و هواي اين قسمت در انسان تغيير حالتي پديد مي اورد كه بدون اغراق مصداق شعر صدرالدين خجندي است كه گفته است:
آفتاب اندرودرم و درم است
مار بينش كه نسخه ارم است
شش سيهم لنجان و آيد غمش 113 سهم تقسيم شده و همين سهام دوباره به 375 سهم قسمت ميگرددچهار سهم النجان ما بين مادي‌ها به 5 ر 47 قسمت شده و مجدداً به 15 ر 115 سهم تقسيم يم شوند. شش سهم جي به 37 سهم و محددا به 754 سهم تقسيم مي شود. سه سهم كرارج به 12 سهم و مجددا به 378 سهم تقسيم يم شود. شش سهم رودشتين به 24 سهم و بع دبه 230 سهم تقسيم مي شود. چهار سهم بر آن به 15 سهم و دوباره به 860 سهم تقسيم مي شود(55).


مادي‌ها زابنده رود و نام‌هاي تاريخي
نقاطي كه بوسيله آنها مشروب مي شود
لغت مادي در اصفهان در اصطلاح محلي است و به نهر آب اطلاق ميشود. چندين مادي از زاينده‏رود منشعب مي شود كه مزرعه‌ها و باغات و خانه‌هاي اصفهان را مشروب مي سازند. مادي‌هاي مشهور بشرح زير است:
1 – مادي نياصرم
كه بزرگترين مادي‌هاي اصفهان است و مسير آن بيشتر نزديك رودخانه مي باشد و تا يك قرن بيش از حد جنوبي به شهر شمار مي رفته است، اين مادي در كنار پل مارنان ازرودخانه جدا شده و از كنار محله لبنان و باغ جنت به طرف مشرق مي رود و نزديك خيابان به سه شاخه منقسم شده اراضي جي را مشروب مي كند و به طرف خوراسكان و زردنجان و سروشفادران ( سروش آذران) جريان مييابد
مادي فرشادي كه محل انشعاب آن بالاتر از نياصرم ودر كنار قريه نا جوان ((ناژوان)) مار بين است وآب آن ¼ مادي نياصرم است. اين مادي از محله لنبان و شمس آباد عبور كرده از زير خيابان چهار باغ داخل مدرسه سلطاني چهار باغ شده واز محله دولت خارج شده از شمال محله خواجو مي گذرد و چهار باغ صدر و باغات آن و محله خواجووپاي قلعه را تمام سر سبز و آباد مي كند بعد به محله تر واسكان و پافجان و ساسان و دهمترين مي رود ئو از شهر خرج شده اراضي جي را مشروب يم ناميد و كمتر وقتي آب آن مي ايستد زيرا كه شورابه و زايش دارد.
3 – مادي شاه يا جوي شاه كه خاصه عمارت و باغهاي شاهي بوده است، آب آن نصف مادي فرشادي مي باشد و از لبنان و چاهر سوي شيرازيها و محله مستهك و شمس آباد عبور كرده و به شاخههاي وادر دو حوض چهار باغ كه مقابل درهاي باغ هشت بهشت واقع بوده مي شده و از آنجا داخل باغ مزبور شده باغات شاهي و خانه‌هاي دولتي و بعضي باغهاي چهار باغ را مشروب مي كرده است( اين مادي امروز هم در همين مسير جرياتن دارد ولي از حوضه‌هاي چهار باغ شاهي و خانه‌هاي دولتي خبري نيستو فقط قسمتي از باغ هشت بهشت و تمام باغ چهلستون در محل خود باقي مانده و در ساير قسمتها خيابانها و كوچه‌ها و ساختمناهاي جديد است.)
4 – مادي فدين: چون بعضي از سلاطين شاخه‌اي از اين نهر را فداي نفس خود كرده و اكثر آن را وقف شهر نموده بودند اين نهر به مادي فدا يا ماديب فدين مش

http://nbpars.com/static-1017.html

 

Seti.Star

عضو جدید
کاربر ممتاز
چرا زاینده‌رود خشک شد

چرا زاینده‌رود خشک شد

[h=1]درج مقاله خاموشی زاینده‌رود و مرگ گاوخونی [خاموشی زاینده رود، مرگ گاوخونی] و متعاقباً جوابیه شرکت مدیریت منابع آب ایران، دل هر ایرانی علاقه‌مند به کشور را به‌درد آورد و تبعات ناشی از سد‌سازی و

بی‌‌توجهی به ساکنین روستاها و آبادی‌های بهره‌مند از رودخانه مذکور و یا روستاهایی که به‌دلیل آب‌گرفتگی سدها به زیر آب رفته‌اند و باعث کوچ و مهاجرت روستائیانی که سال‌های سال خود و اجدادشان در

محل‌های مذکور به کشت و زرع و دامداری و گذران زندگی مشغول بودند تأسف‌برانگیز است، عمده هدف سدسازان نه کمک به روستاهای مولد مواد غذایی، بلکه تأمین آب شهرها است تا انبوهی مصرف‌کننده از

آب متعلق به روستاها جهت مصرف غیرمولد و عمومی و یا شست‌وشوی اتومبیل و شستن پیاده‌رو استفاده نمایند، بدون آنکه توجه داشته باشند، چه نعمت ارزنده‌ای را بدین‌گونه مصرف می‌کنند
.
[/h]
پیدایش شهرها دقیقاً به‌لحاظ وجود روستاها بوده است


چند هزار سال پیش زمانی که اجداد ما از کوه‌ها و غارها به طرف دشت‌ها و کنار رودخانه‌ها سرازیر شدند و اولین مراکز جمعیتی را ایجاد کردند روستاهایی شکل گرفتند که صرفاً جنبه تولید مواد غذایی و دامی را

داشت. شهری وجود نداشت. سال‌ها سپری شد و این جوامع جمعیتی روستایی در جای‌جای دشت‌ها و کنار رودخانه‌ها و چشمه‌ها به تولید اشتغال داشتند.

در این زمان به دلیل افزایش تولید مواد غذایی و دامی، برخی از روستاها در برخی از تولیدات خود دارای اضافه‌تولید بودند و در مقابل روستاهای دیگر در آن زمینه دچار کمبود بودند. در این مقطع زمانی برخی
اشخاص این مبادلات را با کاروان‌هایی که به‌وجود آورده بودند انجام می‌دادند و اضافه‌تولید یک روستا را به جای دیگر می‌‌بردند که دچار کمبود بود و در مقابل اضافه‌تولید آن روستا را به جای دیگر می‌بردند و از این

رابطه برای خود نیز سهمی در نظر می‌گرفتند تا این زمان هنوز شهری متولد نشده بود.

سال‌ها سپری شد، تا این گروه تاجر و بازرگان بین روستاها، نیاز دیدند که جهت گسترش کار خود و تأمین امنیت خود و کاروان‌هایشان در محلی متمرکز شوند و این زمانی بود که شهرها به‌وجود آمدند و اولین مراکز

حکومتی که صرفاً حمایت از این روند تولید و جابه‌جایی این اضافه‌تولید بود شکل گرفتند و با گرفتن باج و خراج و مالیات از روستائیان و بازرگانان و کاروان‌ها حکومت خود را اداره می‌کردند. این شهرها عمدتاً در مرکز ثقل مناطق روستایی تشکیل می‌شدند.

کم‌کم در شهرها صنایع کوچکی به‌لحاظ تسهیل کشاورزی و دامداری به‌وجود آمدند که تولیدات خود را با محصولات کشاورزی مبادله می‌کردند. نسبت جمعیت شهرها به جمعیت روستاها بسیار کم بود و شاید تا 100سال پیش نسبت 10درصد به 90درصد بود. در این زمان عمده نگرانی مراکز حکومتی(شهرها) و بازرگانان، بروز خشکسالی و یا بیماری‌های واگیر و یا حمله اقوام متجاوز بود. چون این مشکلات تأثیر مخربی در شهرها به‌وجود می‌آورد، زیرا زندگی شهرنشینان کاملاً به زندگی و تولید روستاها وابسته بود. از حدود 100سال گذشته و با روند صنعتی‌شدن جوامع و کشف معادن و پیدایش نفت و عوامل متعدد دیگر نظمی که تا آن موقع جاری بود دچار دگرگونی شد و با کم‌توجهی به این مراکز تولید مواد غذایی و دامی و صنایع دستی، روند مهاجرت از روستاها به‌طرف شهرها آغاز شد.
روستاها جمعیت جوان و فعال خود را کم‌کم به نفع شهرها از دست دادند و وضع به آنجا رسید که برخی از روستائیان کشور با دریافت کوپن در صف دریافت‌ ارزاق قرار گرفتند. حالا کشور دارای منابع عظیم نفت و گاز است و می‌تواند هر کمبودی را از گندم گرفته تا مرغ، گوشت، میوه و... را با دلارهای نفتی از خارج وارد کند و قسمتی از آن را هم به روستائیان بدهد. برای این است که متولیان سدسازی فعلاً نیازی به این روستاها ندارند و اگر زمین این روستاها هم به دلیل کم‌آبی و بردن آب روستا به شهرها خشک و لم‌یزرع شد دیگر باکی نیست، چون دلارهای نفتی جوابگو است.
شهرهای به‌شدت گسترش‌یافته، عمدتاً مصرف‌کننده هستند و کارها کاذب و عموماً خدماتی هستند. آب زمین‌های کشاورزی را نیز باید برای مصرف شهرها هدایت کرد.از حدود 65هزار روستایی که سال‌ها و قرن‌ها طول کشید تا در کشور به‌وجود آمدند، نمی‌دانم چه تعداد از آنها تخلیه شده‌اند و چه تعداد از آنها درظرف 100سال گذشته از بین رفته‌اند. نسبت جمعیت روستایی به شهری به‌شدت تغییر کرده است و شهرها به‌شدت متورم شده‌اند و نیازهای شهرها به‌شدت بالا رفته است. اگر روزی منابع نفتی کشور به‌پایان برسد که محتمل نیز است، آیا شهرهای متورم ما برای 10 روز هم می‌توانند روی پای خود بایستند؟ مسلماً جواب منفی است.
متأسفانه متفکرین و برنامه‌ریزان و کارشناسان کشور نتوانسته‌اند برنامه‌ای متناسب با این روند پیش‌بینی و تدوین کنند. ولی هنوز دیر نشده است و راه‌حل‌های مناسبی وجود دارد که بتوان اصلاح مسیر کرد. مشکل مملکت ساخت مسکن در شهرهای متورم نیست و یا ساخت شهرک‌هایی در جوار شهرهای پرجمعیت که به‌عنوان خواب شهر مورد استفاده قرار می‌گیرند، مشکل کشور بالارفتن و یا پایین‌آمدن قیمت نفت نمی‌باشد، مشکل در عدم برنامه‌ریزی و استفاده مناسب از پتانسیل نیروهای جوان و کارآمد است. ثروت هر مملکت نه منابع زیرزمینی، بلکه استفاده مناسب از نیروهای کاری است. کشور از نظر مطالعات جامع و برنامه‌ریزی در سطح کل مملکت دچار ضعف است. باید مهم‌ترین و کارآمدترین ارگان کشور مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی کل کشور باشد. باید طرح جامع مملکتی توسط نیروهای متخصص به‌سرعت تهیه شود.
باید سرزمین ایران کیلومتر به کیلومتر مورد مطالعه قرار گیرد و پتانسیل جای‌جای کشور از نظر منابع آب، وضعیت زمین، معادن و سایر امکانات مشخص شود. سپس با استفاده از مطالعات انجام‌شده و با استفاده و همکاری‌های نیروهای متخصص هر منطقه، طرح جامعه مملکتی مشخص و مصوب شود. مسلماً در این مطالعات هزاران نقطه با پتانسیل تولید و جمعیت‌پذیری مشخص خواهد شد: محل‌های احداث سدها، مراکز صنعتی، تولیدی، کشاورزی، دامداری و... . طرح‌های جامع شهری و طرح‌های هادی روستایی، بدون در نظر گرفتن طرح جامع کشوری کامل نمی‌باشد. جمعیت کشور باید به‌طور متوازن و با توجه به طرح جامع کشور توزیع شود.
شهرهای بزرگ به‌دلیل جرم بالایی که دارند، همواره در حال جذب جمعیت جرم‌های کوچک‌تر و ضعیف‌تر هستند. هر چه جرم شهری را که تابع عوامل متعدد است بیشتر کنیم، جمعیت بیشتری را به خود جذب می‌‌کند. وجود حدود 20درصد جمعیت کشور در استان تهران به‌دلیل همین جرم بالای تهران است و جمعیتی که نتوانست جذب تهران شود جذب شهرهای همجوار مثل کرج و شهریار گردید و یکی از مناطق مهم کشاورزی را تقریبا محو می‌کند. اگر مملکت دارای طرح جامع سرزمینی نباشد و برنامه برای کل کشور نباشد، نمی‌توان جلوی این روند را گرفت. قیمت مواد غذایی به‌شدت در حال بالارفتن است و پیش‌بینی می‌شود در چند سال آینده این شدت بسیار افزایش یابد.اصلاحات ارضی یکی از بزرگ‌ترین اشتباهات تاریخ این مملکت است که تبعات آن روزبه‌روز بیشتر می‌شود.
خرد‌شدن زمین‌های کشاورزی و خروج انبوهی از کشاورزان از روی ناچاری از چرخه تولید، معضل دیگری است که کشور با آن مواجه است. متأسفانه اقدامات دولت‌ها در مقاطع زمانی علی‌رغم تمایل آنها، بسیار اندک و در حد برق‌رسانی و یا تأمین آب آشامیدنی و یا احداث جاده بوده ‌است که به هیچ‌وجه کافی نیست. ارگان‌های وابسته به کشاورزی و حامیان ظاهری روستائیان، عمدتاً در تهران و یا مراکز شهرها استقرار یافته‌اند.
کشور با دارا بودن خیل عظیم جوانان و نیروهای دانشگاه‌‌دیده و بعضاً متخصص، در صورتی‌که دارای برنامه مناسب سرزمینی باشد، نه‌تنها امکان به‌کارگیری این نیروها را به نحو احسن و مولد خواهد داشت، بلکه دچار کمبود نیرو نیز خواهد شد.


http://hamshahrionline.ir/news-89261.aspx




 
بالا