یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکردوجه خدا اگر شودت منظر نظر
زین پس شکی نماند که صاحب نظر شوی
بنیاد هستی تو چو زیر و زبر شود
در دل مدار هیچ که زیر و زبر شوی
یارب,این آتش که در جان من استثناي پري رخ بر زبان راند *** پري بنشست و او را نيز بنشاند
بپرسيدش كه چوني وز كجايي *** كه بينم در تو رنگ آشنايي
یارب,این آتش که در جان من است
سرد کن زان سان که کردی بر خلیل
سلام دوستان...
من آنم که چون حمله آوردميمیروم دور از تو با دنیای خود خلوت کنم
باید آخر من به این بیگانگی عادت کنم
من آنم که چون حمله آوردمي
به رمح از کف انگشتري بردمي
ولي چون نکرد اخترم ياوري
گرفتند گردم چو انگشتري
غنيمت شمردم طريق گريز
که نادان کند با قضا پنجه تيز
چه ياري کند مغفر و جوشنم
چو ياري نکرد اختر روشنم؟
کليد ظفر چون نباشد به دست
به بازو در فتح نتوان شکست
تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |